» تمامی کالاها و خدمات این فروشگاه ، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه میباشند و فعالیتهای این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است .
فروشگاه ساز رایگان فایل فروشگاه ساز رایگان فایل
تحقیق امام زمان فریدون چراغک 1394/11/14 دسته بندی : عمومی 0

تحقیقی کامل و جامع برای امام زمان

فرمت ورد تعداد صفحات 57

( منم بقية الله در زمين او و انتقام گيرنده از اعدا و دشمنان او، پس اي احمد بن اسحاق! بعد از مشاهده ذات، از اثر جستجو مكن ).

 امام عصر (ع) در اين كلام نوراني، خود را بقية الله در زمين خدا ناميده و به عنوان منتقم از دشمنان خدا از خويشتن سخن گفته اند و هر يك از اين دو جمله، دريچه اميد و شادي را در دلهاي منتظران و دلدادگان حضرت ولي عصر، (عج)، باز مي كند.

 مؤمنان شادند كه خداوند، در زمين، يادگاري دارد كه كاملاً بر امور مسلط است و سرپرست عالم وجود و جهان هستي مي باشد و اگر اين همه ظلم و جور و جنايت واقع مي شود و قدرتمندان از خدا بي خبر با يك جهان قساوت و سنگدلي به جان ملتهاي محروم افتاده، مظلومان، محرومان و مستظعفان را با فجيع ترين وضعي از بين مي برند و دوستان خدا را نابود كرده به خاك هلاكت مي افكنند، اين دلگرمي هست كه بالاخره عالم، همواره اينچنين نخواهد ماند و اين اعمال، بي حساب و كتاب نيست بلكه منتقمي قدرتمند، در پشت پرده غيبت است و روزي ظهور كرده، انتقام خون اين بي گناهان را خواهد گرفت و زورگويان خودسر را به خاك هلاكت و ذلّت خواهد نشانيد.

 

در افشاني حضرت مهدي (عج) به هنگام ولادت

 مورّخ جليل، علي بن الحسين بن علي المسعودي، متوفاي سنه 346 ﻫ.ق، نقل كرده كه نسيم و ماريه گفته اند: حضرت صاحب الزمان هنگامي كه ولادت يافت بر دو زانو نشست؛ و انگشت سبّابه خود را به سوي آسمان بلند نمود، سپس عطسه كرد، آنگاه گفت: آ« الحمد الله رب العاملين و صلّي الله علي محمدٍ و آله من عبد داخرٍ لله غير مستنكف و لا مستكبر – سپس فرمود:- زعمت الظلمة أن حجة الله داحضة و لو اذن لنا في الكلام زال الشك آ». ( مسعودي،اثبات الوصية، ص 251. )

( حمد و ستايش از براي خداوند است كه پروردگار چهانيان است و درود خدا بر محمد و آل او از بنده اي كه ذليل و حقير از براي خداست بدون اينكه سركشي و كبر و منيّتي داشته باشد ـ بعد فرمودند: ـ ستمگران مي پندارند كه حجت الهي باطل شده و از بين مي رود و اگر ما اذن در سخن داشتيم هر آينه شك و ترديد برطرف شده و مرتفع مي گرديد ).

در جمله نخستين حمد و ثناي خدا فرموده و سپس صلوات بر محمد و آل محمد و در جمله سوم اقرار به عبوديت و بندگي و ذلّت در برابر خدا مي كنند و آنگاه ظالمان و ستمگران را به خطا و اشتباهشان تنبّه مي دهند كه آنان تصوّر مي كنند حجّتهاي الهي از بين خواهد رفت، در حالي كه حجّتها و براهين پروردگار متعال همواره زنده و جاويد است و از بين رفتني نخواهد بود.

قابل توجه است كه به حسب ظاهر، مقصودشان از حجّت الهي، امام معصوم است كه ظالمان مي پندارند امامتي نيست و امام و حجّتي در ميان مردم نمي باشند ولي آنان بسيار خام مي انديشند چرا كه حجّتهاي الهي پيوسته باقي و برقرار و ثابت و پايدار خواهند بود.

در هر حال، آخرين كلام اين است كه چه كنم كه اذن در سخن ندارم و از سوي خداوند مأذون نيستم كه لب به سخن باز كنم و گرنه در اين كودكي زبان به تكلّم گشوده و مجال زمينه اي براي شك و ترديد آنان باقي نمي گذاشتم.
2. سخنان حضرت مهدي (عج) در سه سالگي 

احمد بن اسحاق وارد بر امام عسكري (ع) شده و مي پرسد: خلف و جانشين شما كيست؟ امام (ع) برخاسته، داخل اتاق مي شوند و بعد بيرون مي آيند؛ در حالي كه پسر بچه اي در سنّ كودكان سه ساله را روي گردن جا داده بودند و چهره آن پسر، مانند ماه شب چهارده بود و امام عسكري (ع) راجع به امامت او بياناتي ارائه فرمودند.

احمد بن اسحاق مي گويد: عرض كردم: اي مولاي من! آيا علامتي هست كه قلب من با آن مطمئن گردد؟ ناگهان آن پسر بچه به نطق آمد و به زبان عربي فصيح فرمود:

آ« أنا بقية الله في ارضه و المنتقم من اعدائه فلا تطلب اثراً بعد عين يا احمد بن اسحاق آ».

( شيخ صدوق، كمال الدين، ص 384. )

( منم بقية الله در زمين او و انتقام گيرنده از اعدا و دشمنان او، پس اي احمد بن اسحاق! بعد از مشاهده ذات، از اثر جستجو مكن ).

امام عصر (ع) در اين كلام نوراني، خود را بقية الله در زمين خدا ناميده و به عنوان منتقم از دشمنان خدا از خويشتن سخن گفته اند و هر يك از اين دو جمله، دريچه اميد و شادي را در دلهاي منتظران و دلدادگان حضرت ولي عصر، (عج)، باز مي كند.

مؤمنان شادند كه خداوند، در زمين، يادگاري دارد كه كاملاً بر امور مسلط است و سرپرست عالم وجود و جهان هستي مي باشد و اگر اين همه ظلم و جور و جنايت واقع مي شود و قدرتمندان از خدا بي خبر با يك جهان قساوت و سنگدلي به جان ملتهاي محروم افتاده، مظلومان، محرومان و مستظعفان را با فجيع ترين وضعي از بين مي برند و دوستان خدا را نابود كرده به خاك هلاكت مي افكنند، اين دلگرمي هست كه بالاخره عالم، همواره اينچنين نخواهد ماند و اين اعمال، بي حساب و كتاب نيست بلكه منتقمي قدرتمند، در پشت پرده غيبت است و روزي ظهور كرده، انتقام خون اين بي گناهان را خواهد گرفت و زورگويان خودسر را به خاك هلاكت و ذلّت خواهد نشانيد.

 
3. خاتم اوصيا و دفع كننده بلا

 طريف ابونصر مي گويد: وارد بر حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه شدم... حضرت فرمود: آيا مرا مي شناسي؟ عرض كردم: آري. فرمود: من كيستم؟ عرض كردم تو آقاي مني و فرزند آقاي من، فرمود: از اين موضوع از تو پرسش نكردم. طريف مي گويد: عرض كردم: خداوند مرا فداي تو گرداند بيان كنيد كه نظرتان به چه چيزي است؟ فرمود:

آ« أنا خاتم الاوصياء و بي يدفع الله عزّ و جل البلاء عن اهلي و شيعتي آ». ( شيخ صدوق، كمال الدين، ج 2، ص 441. )

( من خاتم اوصيايم و خداي عزيز و جليل به وسيله من بلا را از اهل و شيعيان من برطرف مي فرمايد ).

 


خرید و دانلود | 1,500 تومان
نوع فایل :ورد | تعداد صفحات :57
گزارش تخلف به پلیس سایت
مطالب مرتبط